سرداربی لشگر

​⛔️ #رحیم_پور_ازغدی، 96/9/21:

▫️در #سند_2030، تشکیل ان‌جی‌او ها و سازمان‌های مردم‌نهاد و ارتباط با انجمن های علمیِ فاسد یا ناآگاه نیز خواسته شده است.

?در این تعهدات به سازمان‌های بین‌المللی توصیه به آموزش روابط جنسی خارج از ازدواج داده شده است و از طرفی دیگر می‌گویند زنان نباید قبل از 18 سال ازدواج کنند چون ازدواج در این سنین خطرناک است اما در #روابط_آزاد هیچ محدودیت سنی قائل نمی‌شوند.
?کسانی که در ایران دارند این ارزش ها را ترویج می‌کنند به کدام #حق_قانونی، بشری و دینی این کار را می‌کنند و اگر ادعا دارند که حرف‌شان درست است چرا اینگونه موارد را علنی در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح نمی کنند؟ 
?در این سند، تشکیل ان‌جی‌او ها و سازمان‌های مردم‌نهاد و ارتباط با انجمن های علمیِ فاسد یا ناآگاه نیز خواسته شده است. 
?گزارش هایی از کارکنان آموزش و پرورش به صورت مخفیانه به دست من رسیده است که می گوید بیش از 30 کارگاه در کشور تشکیل شده برای با عنوان تربیت جنسی کودکان این که این کلاس ها کارگاه‌ها با چه استادی و با کدام مجوز در شهرهای مختلفی اصفهان، تهران، گناباد، کرمانشاه، مشهد و شیراز در حال اجراست مشخص نیست. مشخص است که سرویس‌های بیگانه با واسطه و #بهائیان دارند این کارها را در مدارس تحت عنوان حمایت از کودکان سیل و زلزله زده انجام می دهند

از جوانی پرسیدند بدترین دردها چیست؟

گفت :

درد دندان،

و داشتن همسر بد.
پیری این مطلب را شنید و گفت:

دندان را میتوان کشید و همسر را میتوان طلاق داد؛

بدترین دردها درد چشم و داشتن فرزند بد است!

نه چشم را میتوان جدا کرد و نه نسبت فرزند را میتوان منکر شد…
سعی کنید همیشه وجودتان باعث افتخار پدر و مادرتان باشد…

​#یلدا_انتظار
شصت ثانیه دیر آمدن صبح زمستان 

باعث شده یلدا همه بیدار بمانیم 

چهارده قرن نیامد پسر فاطمه اما 

شد ثانیه ای تشنه دیدار بمانیم
کوتاه ترین دعا برای بلندترین آرزوها 

اللهم عجل لولیک الفرج

​?????

چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
۱-از کاسبی پرسیدند:

چگونه دراین کوچه پرت و بی عابرکسب روزی میکنی؟! 

گفت: آن خدایی که فرشته مرگش

مرا در هرسوراخی که باشم پیدامیکند

چگونه فرشته روزیش مراگم میکند.
۲-پسری بااخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود،

پدردخترگفت:

تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دخترنمیدهم!

پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود،

پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسرمیگوید:

ان شاءالله خدا او را هدایت میکند!

دخترگفت: پدرجان

مگر خدایی که هدایت میکند

با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟!
۳-ازحاتم پرسیدند: بخشنده ترازخود دیده ای؟

گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود، یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم

کباب کرد.

گفتند: توچه کردی؟

گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.

گفتند: پس تو بخشنده تری؟

گفت: نه!

چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.?
۴-عارفی را گفتند: خداوند را چگونه میبینی؟

گفت: آنگونه که همیشه می تواند مچم را بگیرد اما دستم را می گیرد?

​از يخ پرسيدند كه چرا اينقدر سردی ؟

يخ گفت : من که اولم آب و آخرم آب است؛

پس گرمی را با من چه كار؟

ولی تو اِی انسان 

اولت خاک و آخـَرَت هم خاک؛

پس اين همه غرور برای چه؟